. . .

..

انسان در معبر تاریخ، می آید، می رسد، میگذرد. از حرکت ماندگان و پیوسته نشستگان، خستگانند و خستگان، مرشدان خوبی نیستند... اولین چیزی که عاشق و طالب صادق بذل میکند انس و آرامش خود است و سپس آنچه را دارد و متعلق به اوست، حتی آبرو و اختیار خود را بذل میکند... آیا کسی هست که بداند برای عرضه کردن بالاترین هدیه اش به جهان، به چه تجربه هایی نیاز دارد؟



لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ...



ضعف در برابر لذت، نابخشودنی تر از ضعف در برابر رنج  است.


هیچکس نمیتونه مثل یک آدم فقیر ولی پاکیزه، ما رو به این فکر بندازه که: آیا آرزویی بهتر از فقر هم میتونیم داشته باشیم؟ نمیگم مسکنت و تهیدستی و زحمت بی امید، بلکه منظورم فقری همراه با فراغت و فعالیت هست.

این جهان، جهان جبران هاست. حتی یک دقیقه رو نباید تلف کرد و این شاید بر خلاف این حرف باشه که باید شتاب کرد. بعضی آدمها تلاشی هرکولی میکنند تا صرفا عادی باشند، و چقدر مشوش میشن وقتی در نهایت میبینن که دیگران اونها رو با کلماتی غیر عادی  مثل بهترین، بدترین، و ترین های دیگه توصیف میکنند.

خلاصه اینکه... بسیاری از امور ناچیز و حتی بعضی اعمال بزرگ و پروژه های جدی و عظیم وجود دارند که بی اهمیت هستند، اما شاید همین اعمال، ما را در مسیر درست قرار بدهد.

 

د. اول. بی اهمیتی امری نسبی است...

 


رادیو قرآن : موج FM ردیف 100

 

ساعت 6 صبح سوره یاسین

.

ساعت 10 شب سوره واقعه

 


یَسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ

هر که در آسمانها و زمین است، از خدا درخواست میکند، او پیوسته دست اندرکار کاریست( خدا پیوسته  متصرف در شئون آفریده های خود است).

آدمهایی هستند که برای خودشون داستان  میسازن،  دوست دارن طبق اون داستان زندگی کنن و  مدام در حال نقشه کشیدن برای آینده ی خودشون و دیگران هستند.... 

 اگر داستان، به دلایلی متوقف بشه و طبق نقشه اونها پیش نره، ناامید و فرسوده میشن و حتی نمیتونن داستان دیگه ای برای خودشون بسازن.

 ممکنه اهداف داستان، ایرادی نداشته باشند،  اما در حقیقت، نباید طوری زندگی کنیم که انگار انسان، تنهایی داستان خودش رو میسازه. باید خودمون رو متصل به یک منبع بی نهایت بدونیم  که هر لحظه ممکنه راهی جدید و شکلی جدید از زندگی رو تجربه کنیم. و معتقد باشیم که آینده، دقیقا همانطوری همانطوری نخواهد بود که ما فکر کرده ایم. هر لحظه منتظر اتفاقات جدید در زندگی باشیم.... 

 

گاهی چنان احساس اضطرابی از کوتاهی عمر دارم که  فکر میکنم میتوانم به آفرینش بپردازم، ولی این احساس، محو میشود و آفرینش هم به همراهش.

 

 


..."هدایتِ خدا، در متن گمراهی­، جلوه­ها دارد. و ان کانو من قبل لفی ضلال مبین/ همین بشارت برای تو بس،که از ظلمات نترسی".